مسا فرت به مشهد
زمانی که امام رضا ما رو طلبید که بریم مشهد خیلی خوشحال بودی وکلی تو حیاط حرم بدو بدو کردی ازهر دری رد میشدی بوس میکردی به خادمای دم در سلام میکردی دنبال کبوترای حرم میکردی بعدشم بابا تو رو روکولش میزاشت تابتونی زیارت کنی دستت به حرم برسه وخیلی قشنگ اون دستای کوچیکتو بالا میبردی ودعا میکردی وادای مارو در میاوردی وباهامون نماز میخوندی وبعدشم نوبت دونه دادن به کبوترای حرم بود بازار امام رضا رو نگو که خالیش میکردی وکلی اسباب بازی میخریدی واخر سر هم رفتی باغ وحش خیلی به حیوانها علاقه داری واولین بار بود که ازنزدیک میدیدی وکلی خوشت اومده بود ...
نویسنده :
مامان راحله
17:09